پارت ۲گروه دیونه
سلام گفتم چند وقت نبودم دوتا پارت بدم
کاگامی
:داشتم با چشايي ک کم مونده بود از جاش درآد نيگاش ميکردم..برگشت نگام کرد
|:الیا - هن؟؟؟
:تو همون حالت گفتم
تو تمامه اينارو از کجات دراوردي؟؟ -
:لبخند زد
از تو مغزم-
:منم يه لبخند زدم
مگه داري؟؟-
:با حرص گفت
نه پس فک کردي همه مثه خودت بي مغزن؟؟-
:يهو مری از بين صندليا سرشو عينه بز اورد جلو
َ الیا - ـ
الـ ــه اروم باش خواهرم
!!! ــه الَ
:مرینتم کم نياورد يکي زد پسه کلش
خفه بمير حواست ب جلوت باشه تا هممونو ب کشتن ندادي عنتر-
:الیا رو ب من در حالي ک سرشو ميماليد گفت
باز يادت رفت ب اين قرصاشو بدي؟؟-
:در حالي ک سعي ميکردم خندمو نگه دارم گفتم
ن ديگه دانشگاه دير شده بود يادم رفت-
..ايندفه کله منه بدبخت بود که توسطه مرینت نشونه رفت
***
:الیا
بالخره بعد از پشته سر گذاشتنه فرازو نشيبه طاقت فرسايه راه)جمله سنگين بود دو ثانيه تنفس
..اهسته(رسيديم به دانشگاهه درپيتمون..البته همچينم درپيت نبودااا
جلو پارکينگ واسه عمو رمضون دو تا بوق زدم ک محله سگم نداد.. ايــــش...ماشينو بردم
:خر با بارش گم ميشه..IKداخل..او له ل
بيا من اين عبوتياره رو کجا بکنم؟
تمومممیدددد برای بعدی اگه میخوایدش 😈۵ نظر و ۱۰ لایک